خاطرات زندگی من ...

توکل وامید دو بال برای پرواز زندگی به سوی ارامش هستند ...

خاطرات زندگی من ...

توکل وامید دو بال برای پرواز زندگی به سوی ارامش هستند ...

مینویسم دوست دارم ... میخونم دوست دارم

ینویسم دوست دارم

دلم میخواد ی جور دیگه بنویسمش  ... یه جور خاص ... ی جور جدید ...

یه جوری که حس الانمو توش داشته باشه...

یه جوری که هر وقت نگاش کردم یادم بیاد چه چیزایی بشتش بنهونه ...

یادم بیاد چه حسی دارم ...

خط میزنم ... این مدلی اشتباهه ...

همه چی قاطی باتی میشه ...

بین "دوست" و "دارم" گیر میکنم ...!!

فکر میکنم به اینکه چجوری باید به دوست دارم حس بدم !

شاید بهتر ه یه دوست دارم  بنویسم و بعدش بی نوشت بدم در موردش که چه و چه ها بشت این دوست دارم هست ...!!!

نه نمیشه ... خودمم میدونم که نمیشه ... بازم خط میزنم ..

خط میزنم و میمونم چجوری بنویسم...

مینویسم امروز 10شهریور139 6ساعت 47و 5 دقیقه و 27 ثانیه :

مینویسم تا هیچوقت یادم نره ...مینویسم تا همیشه یادم باشه ...مینویسم تا هر وقت دیدم حال این روزهام یادم بیاد ...مینویسم تا حسم ثبت بشه .

امروز برای اولین بار دارم اینجا  از تو مینویسم و تو میخونی ... امیدوارم اینجا بر بشه از ثبت خاطرات خوبمون ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.