خاطرات زندگی من ...

توکل وامید دو بال برای پرواز زندگی به سوی ارامش هستند ...

خاطرات زندگی من ...

توکل وامید دو بال برای پرواز زندگی به سوی ارامش هستند ...

27 شهریور 94

امروز ... همین  الان دارم حاضر میشم بسمت شهر دانشگاهی با کوله باری از استرس ... و وسیله... 

صبح که از خواب بیدار شدم  ی لحظه با خودم گفتم کاش همه ی اینا خواب باشه ... دوری برام خیلی سخته ...  شاید بخاطر اینه که از تغییر های بزرگ تو رندگیم وحشت دارم و همیشه مقاومم در برابر تغییرات ... 

چقدر حرف دارم که اینجا بنویسم ... 

خدای مهربونم خودت کمکم کن ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.